آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

دم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / dam /

instant, moment, twinkle, twinkling, trice, minute, second, jiffy

instant

moment

twinkle

twinkling

trice

minute

second

jiffy

لحظه

دم مرگ

at the instant of death

هر دم

each moment

اسم
فونتیک فارسی / dam /

breath, draft, respiration

breath

draft

respiration

نفس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

(عنصری) .... در دم اژدها و یشک پلنگ

... in the breath of a dragon and the fang of a tiger

دم ازطریق شکاف‌ها وارد اتاق شد.

A draft entered the room through the cracks.

اسم
فونتیک فارسی / dam /

edge, border, blade, margin

edge

border

blade

margin

لبه

شمشیر دو دم

a double-edged sword

دم نقاشی با ورق طلایی تزئین شده بود.

The border of the painting was decorated with gold leaf.

اسم
فونتیک فارسی / dam /

عامیانه fog, vapor, cloud, steaminess, fume

fog

vapor

cloud

steaminess

fume

بخار

دم خود را در مه سرد می‌دیدم.

I could see my breath in the cold fog.

دم آب جوش آشپزخانه را پر کرد.

The vapor from the boiling water filled the kitchen.

اسم
فونتیک فارسی / dam /

bellows

bellows

تلمبه‌ی بادی آهنگری

آهنگر از دم برای دمیدن هوا به داخل فورج (کوره‌ی آهنگری) استفاده می‌کرد.

The blacksmith used the bellows to blow air into the forge.

دم به افزایش دما درون کوره کمک کرد.

The bellows helped increase the temperature inside the forge.

قید
فونتیک فارسی / dam /

close, near, by, next to

close

near

by

next to

بسیار نزدیک به چیزی

تیم تا دم پیروزی پیش رفت.

The team was close to victory.

لطفاً در مواقع اضطراری دم دست بمان.

Please keep near in case of emergency.

اسم
فونتیک فارسی / dam /

blood

blood

خون

فشار دم او بالاتر از حد نرمال بود.

His blood pressure was higher than normal.

دم برای انتقال اکسیژن به بدن ضروری است.

Blood is essential for carrying oxygen to the body.

اسم
فونتیک فارسی / dom /

گیاه‌شناسی stalk

stalk

ساقه

دم گیاه ضخیم و محکم بود و برگ‌های سنگین را نگه می‌داشت.

The stalk of the plant was thick and sturdy, supporting the heavy leaves.

دم گل پس‌از طوفان خم شده بود.

The stalk of the flower was bent after the storm.

اسم
فونتیک فارسی / dom /

جانورشناسی tail, scut, cauda

tail

scut

cauda

قسمتی از پشت بدن بعضی از جانوران

پرنده دم خود را می‌جنباند.

The bird was flirting its tail.

سگ دم خود را تکان می‌دهد.

The dog moves its tail.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دم

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت دم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دم

لغات نزدیک دم

پیشنهاد بهبود معانی