فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دیدار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ملاقات

فونتیک فارسی

didaar
اسم

(act of) meeting, meet, visit, visitation, rendezvous

دیدار اتفاقی

a casual visit

مشتاق دیدار او

desirous of meeting her

بازدید

فونتیک فارسی

didaar
اسم

review, inspection, survey

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

دیدار سالانه‌ی تجهیزات برای هفته‌ی آینده برنامه‌ریزی شده است.

The annual inspection of the equipment is scheduled for next week.

نتایج دیدار در آخرین شماره‌ی مجله منتشر شد.

The survey results were published in the latest edition of the journal.

مسابقه

فونتیک فارسی

didaar
اسم

ورزش match, competition

دیدار نهایی، قهرمان لیگ را تعیین خواهد کرد.

The final match will determine the champion of the league.

او شدیداً تمرین کرد تا برای دیدار آینده آماده شود.

She trained hard to prepare for the upcoming competition.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دیدار

  1. مترادف:
    بازدید برخورد زیارت لقا ملاقات
  1. مترادف:
    رویارویی
  1. مترادف:
    دید نظر نگاه نگرش
  1. مترادف:
    چهره رخسار صورت

ارجاع به لغت دیدار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دیدار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دیدار

لغات نزدیک دیدار

پیشنهاد بهبود معانی