آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

پارتی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / paarti /

Parthian

Parthian

اهل کشور پارت

او زبان پارتی را مطالعه کرد تا متون باستانی را بهتر درک کند.

He studied the Parthian language in order to better understand ancient texts.

کتابی درمورد تاریخ پارتی خریدم.

I bought a book about Parthian history.

اسم
فونتیک فارسی / paarti /

connection, supporter, contact

connection

supporter

contact

شخص بانفوذ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

او در وزارتخانه خیلی پارتی دارد.

He has many connections in the ministry.

چون پارتی دارد زود ترفیع می‌گیرد.

Since she has connections, she gets promoted fast.

اسم
فونتیک فارسی / paarti /

party, banquet

party

banquet

مهمانی

این پارتی تجربه‌ی لذت‌بخشی بود.

This party was a groove.

پارتی شلوغ‌پلوغ بود و همه تحت‌تأثیر الکل و مواد مخدر بودند.

The party was wild, with everyone getting wired on alcohol and drugs.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پارتی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:
قوم‌پارت

ارجاع به لغت پارتی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پارتی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پارتی

لغات نزدیک پارتی

پیشنهاد بهبود معانی