امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بخش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

bakhsh
part, share, division, distribution, distract, squadron, ward

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
آموزش
period
township
wing
county
canto
installment
episode
lot
عامیانه cut
commune
book
precinct
موسیقی movement
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بخش

  1. مترادف:
    بهر بهره پاره جزء حصه قسمت
  1. مترادف:
    قطعه ناحیه
  1. مترادف:
    باب فصل مبحث مقوله
  1. مترادف:
    دپارتمان شعبه
  1. مترادف:
    منطقه ناحیه
  1. مترادف:
    تسهیم تقسیم سهم قسمت
  1. مترادف:
    بند
  1. مترادف:
    حوت ماهی

ارجاع به لغت بخش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بخش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بخش

لغات نزدیک بخش

پیشنهاد بهبود معانی