bound, duty bound, under, faithful, dependent, observant, respecter
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پایبند رسوم
bound by conventions
پایبند آداب معاشرت
observant of the rules of etiquette
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پایبند» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پایبند