آخرین به‌روزرسانی:

کم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

معدود

فونتیک فارسی

kam
صفت قید

few, little, slight, short, small, deficient, low, nominal, scanty, wispy, scant, meager, slim, barely, inadequate, seldom, sparing, sprinkling, piddling, measly, spare, insufficient, dim, faint, frugal, infrequent, insubstantial, meagre, minutely, modest, modicum, restricted, niggardly, paltry, shoestring, sparing, insufficiently, inadequately, sparingly, frugally

شمار دکترها کم بود و فقط به بیماران روبه‌مرگ رسیدگی می‌کردند.

Doctors were few and only attended very sick patients.

احتمال باران کم است.

There is little likelihood of rain.

مقدار کم

فونتیک فارسی

kam-
سازه‌ی پیوندی

a combining form (meaning: small, little, insufficient, oligo, -less, im-, in-)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

کم‌حرف

inward

کم‌خواب

sleepless

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کم

  1. مترادف:
    اقل اندک اندک‌اندک انگشت‌شمار خفیف شمه قلت قلیل مزجات معدود ناچیز ناقص
    متضاد:
    زیاد قلیل کثیر
  1. مترادف:
    چندی مقدار
    متضاد:
    کیف

ارجاع به لغت کم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کم

لغات نزدیک کم

پیشنهاد بهبود معانی