جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "غ" (صفحه 3)
غنچه کردن
غنچه کردن لب
غنچه گل محمدی
غنچه مانند
غند
غنده
غنده به کار بردن
غنده زدن
غنم
غنودگی
غنودن
غنودن در آفتاب
غنودن در گرمای مطلوب
غنودن روی زمین
غنودن روی کاناپه
غنوده
غنه
غنه ای
غنی
غنی ترین و بهترین بخش هر چیز
غنی ساز
غنی سازی
غنی شدن
غنی کردن
غنی کردن شیر با افزودن ویتامین
غنیمت
غنیمت جنگی
غنیمت شمردن
غو
غواص
غواص با لوله تنفسی
غواص مروارید
غواصی
غواصی با دستگاه دمزنی
غواصی کردن
غواصی کردن با لوله ی هواکش
غوچ
غوچ زل
غوچ وحشی
غور
غور کردن
غور کننده
غور و بررسی
غورت
غورت انداختن
غورت دادن
غوررسی
غورغور
غورغور کردن وزغ
غوره
غوره چلاندن
غوری
غوزک
غوزکی
غوزه
غوش
غوشه
غوص
غوطه
غوطه خوردن
غوطه دادن
غوطه ور
غوطه ور بودن
غوطه ور بودن در لجن
غوطه ور شدن
غوطه ور شدن در آب
غوطه ور شدن در جنگ
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن به طور ناگهانی
غوطه ورسازی
غوطه وری
غوغا
غوغا کردن
غوغاگران
غوغای پوچ
غوغایی
غوک
غوک وزغ
غوکمرد
غول
غول آسا
غول آسا و زشت
غول آسایی
غول بازرگانی
غول برفی
غول بی شاخ ودم
غول پیکر
غول پیکری
غول صنعتی
غول یک چشم
غیاب
غیابا
غیاث
غیارکردن
غیب
غیب بین
غیب بینی
غیب دان
غیب شدگی
غیب شدن
غیب گفتن
غیب گو
غیب گویی
غیب گویی کردن
غیباندن
غیبت
غیبت در دادگاه
غیبت در مسابقه
غیبت کردن
غیبت کردن از
غیبت کردن در کلاس
غیبت کسی را کردن
غیبش زد
غیبی
غیر
غیر -
غیر آلی
غیر آهنی
غیر ابتکاری
غیر اتحادیه ای
غیر اتمی
غیر اجتماعی
غیر اخلاقی
غیر ارادی
غیر ارتشی
غیر از
غیر از این
غیر اساسی
غیر استاندارد
غیر استثنایی
غیر اشرافی
غیر اصلی
غیر اصیل
غیر اصیل کردن
غیر اعشاری
غیر اعیانی
غیر اقتصادی
غیر اکتسابی
غیر الکلی
غیر امریکایی
غیر انتزاعی
غیر انتفاعی
غیر انسانی
غیر انسانی کردن
غیر اهلی
غیر ایلیاتی کردن
غیر ایمنی
غیر بشری
غیر بغرنج
غیر بومی
غیر بهداشتی
غیر پولی
غیر پیچیده
غیر تاریخی
غیر تجربی
غیر تجملی
غیر تحت اللفظی
غیر تخصصی کردن
غیر تخیلی
غیر تصنعی
غیر تعمدی
غیر ثابت
غیر جاری
غیر جالب توجه
غیر جسمانی
غیر جسمی
غیر جسیم
غیر جنسی
غیر حاصلخیز
غیر حتمی
غیر حرفه ای
غیر حساس
غیر حقیقی
غیر حلقوی شدن
غیر حلقوی کردن
غیر حیاتی
غیر خاکی
غیر خالص
غیر خصوصی کردن
غیر خودمانی کردن
غیر خوراکی
غیر دستوری
غیر دقیق
غیر دمکراتیک
غیر دنیوی
غیر دوستانه
غیر دولتی سازی
غیر دولتی کردن
غیر ذی حیات
غیر ذی علاقه
غیر ذیروح
غیر رایج
غیر رزمی
غیر رسمی
غیر رسمی سازی
غیر رسمی کردن
غیر رسمیت
غیر زبانی
غیر زنده
غیر سازنده
غیر ساکن
غیر سری
غیر سنتی
غیر سیاسی
غیر سیال
غیر شخصی
غیر شرطی
غیر شیری
غیر صادقانه
غیر صریح
غیر صلاح
غیر صمیمانه
غیر صمیمی
غیر صمیمیت
غیر ضروری
غیر ضروری کردن
غیر طبقاتی
غیر طبیعی
غیر طبیعی کردن
غیر عادلانه
غیر عادی
غیر عادی بودن
غیر عادی بودن مطلوب
غیر عادی و تمسخر انگیز
غیر عاقلانه
غیر عجولانه
غیر عضو
غیر علمی
غیر عمد
غیر عمدی
غیر عملی
غیر عملی بودن
غیر عمومی
غیر فرقه ای
غیر قابل اجتناب
غیر قابل احتراز
غیر قابل استخدام
غیر قابل استفاده
غیر قابل اشتباه
غیر قابل اصلاح
غیر قابل اطمینان
غیر قابل اعتماد
غیر قابل انتقال
غیر قابل انحنا
غیر قابل اندازه گیری
غیر قابل انعطاف
غیر قابل انکار
غیر قابل بازخرید
غیر قابل باور
غیر قابل بحث
غیر قابل بخشش
غیر قابل برگشت
غیر قابل پژوهش خواهی
غیر قابل پیش بینی
غیر قابل تحمل
غیر قابل تحویل
غیر قابل تردید
غیر قابل تصور
غیر قابل تغییر
غیر قابل تقسیم به دو عدد صحیح
غیر قابل تلفظ
غیر قابل تمیز دادن
غیر قابل توجه
غیر قابل توصیف
غیر قابل توضیح
غیر قابل جلوگیری
غیر قابل چاپ
غیر قابل حکومت
غیر قابل حل
غیر قابل حمله
غیر قابل خواندن
غیر قابل خوراک
غیر قابل خوردن
غیر قابل درک
غیر قابل دست زدن
غیر قابل دفاع
غیر قابل دفاع از راه استدلال
غیر قابل ذکر
غیر قابل رتق و فتق
غیر قابل سکنی
غیر قابل شرب
غیر قابل شک و تردید
غیر قابل شمارش
غیر قابل عبور
غیر قابل عدول
غیر قابل عفو
غیر قابل عمل
غیر قابل فهم
غیر قابل قبول
غیر قابل قبول از نظر کشور میزبان
غیر قابل کنترل
غیر قابل لمس
غیر قابل مبادله
غیر قابل مصالحه
غیر قابل معاشرت
غیر قابل مقاومت
غیر قابل مقایسه
غیر قابل ملاحظه
غیر قابل نفوذ
غیر قابل هضم
‹
1
2
3
4
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی