icon, picture of holy people
هنرمند شمایل زیبایی کشید.
The artist painted a beautiful picture of holy people.
شمایلی حیرتانگیز از دوران باستان
a stunning picture of holy people from ancient times
portrait, icon, form, figure, representation
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شمایلی زیبا از خانوادهام را به دیوار اتاق نشیمن آویختم.
I hung a beautiful portrait of my family on the living room wall.
شمایلی زیبا از زن جوان
a beautiful portrait of the young woman
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شمایل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شمایل