strong, mighty, powerful, preeminent, potent, dominant, predominant, authoritative
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
طوفان پرقدرت بسیاری از خانهها را خراب کرد.
The powerful storm destroyed many homes.
او زن پرقدرتی است که از بیان افکارش ترسی ندارد.
She is a strong woman who is not afraid to speak her mind.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پرقدرت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرقدرت