آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Bruit

bruːt bruːt

معنی bruit | جمله با bruit

noun adverb

صدا، شایعات، گزارش، سروصدا، آوازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

After his death, it was bruited about that he had been poisoned.

پس از مرگش شایع کردند که مسموم شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bruit

  1. verb tell or spread rumors
    Synonyms:
    rumor rumour
  1. verb to make (information) generally known

ارجاع به لغت bruit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bruit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bruit

لغات نزدیک bruit

پیشنهاد بهبود معانی