گذشتهی ساده:
bullshatشکل سوم:
bullshittedسومشخص مفرد:
bullshitsوجه وصفی حال:
bullshitting(عامیانه - ناپسندیده) چرند، چرتوپرت، سخن پوچ، لاف، گزافهگویی، چاخان، چرت
Don't give me that bullshit!
مزخرف نگو!
Bullshit! I don't believe a word of what you say!
برو بابا! یک کلمه از حرفهاتو باور ندارم!
(عامیانه - ناپسندیده) چرند گویی کردن، مزخرف گفتن، غلو کردن، قمپز دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don't bullshit me!
دست از چرندبافی بردار! چاخان نکن!
(عامیانه، ناپسندیده) سرگین گاو، تپالهی گاو
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bullshit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bullshit