فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Enquiry

ɪnˈkwaɪri / / ˈɪŋkwəri ɪnˈkwaɪəri

شکل جمع:

enquiries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

سوال، پرسش، پرس‌وجو، استفسار، تحقیق، جستجو، رسیدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

on enquiry

با پرس‌وجو، با پرسش، از راه تحقیق

a court of enquiry

(نظامی) کمسیون تحقیق

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enquiry

  1. noun inquest
    Synonyms:
    investigation inquiry examination analysis study research questioning interrogation inspection probe query exploration inquisition

ارجاع به لغت enquiry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enquiry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enquiry

لغات نزدیک enquiry

پیشنهاد بهبود معانی