Enquire

ɪnˈkwaɪr ɪnˈkwaɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    enquired
  • شکل سوم:

    enquired
  • سوم‌شخص مفرد:

    enquires
  • وجه وصفی حال:

    enquiring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
(رسمی) پرسیدن، سؤال کردن از، سؤال کردن راجع‌به، پرسیدن از، پرسیدن راجع‌به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- enquire after somebody/ enquire after something
- (شخص) حال چیزی/کسی را پرسیدن، از حال کسی جویا شدن، (حال کسی را) پرسیدن، از چیزی/کسی جویا شدن
- enquire into something
- (مطلب و غیره) درباره‌ی مطلبی/چیزی تحقیق کردن، به چیزی رسیدگی کردن
verb - intransitive
(رسمی) پرس‌و‌جو کردن، تحقیق کردن، جویا شدن، تفسیر کردن
- enquire for
- (شخص و غیره) خواستن، سراغ چیزی/کسی را گرفتن، کار داشتن با
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enquire

  1. verb ask about
    Synonyms:
    question query inquire check look into explore investigate examine analyze go over search seek want to know probe inspect scrutinize seek an answer pry

ارجاع به لغت enquire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enquire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enquire

لغات نزدیک enquire

پیشنهاد بهبود معانی