آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Espial

eˈspaɪəl ɪsˈpaɪəl

معنی espial | جمله با espial

noun

مراقبت، دیدبانی، جاسوسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He came down from his place of espial.

او از محل دیدبانی خود پایین آمد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد espial

  1. noun the act of detecting something; catching sight of something
    Synonyms:
    detection spotting catching spying
  1. noun the act of noting, observing, or taking into account

ارجاع به لغت espial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «espial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/espial

لغات نزدیک espial

پیشنهاد بهبود معانی