با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Espial

eˈspaɪəl ɪsˈpaɪəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    مراقبت، دیدبانی، جاسوسی
    • - He came down from his place of espial.
    • - او از محل دیدبانی خود پایین آمد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد espial

  1. noun The act of detecting something; catching sight of something
    Synonyms: detection, catching, spying, spotting
  2. noun The act of noting, observing, or taking into account
    Synonyms: attention, cognizance, heed, mark, note, notice, observance, observation, regard, remark

ارجاع به لغت espial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «espial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/espial

لغات نزدیک espial

پیشنهاد بهبود معانی