با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Handwriting

ˈhændˌraɪtɪŋ ˈhændˌraɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    handwrote
  • شکل سوم:

    handwritten
  • سوم‌شخص مفرد:

    handwrites
  • شکل جمع:

    handwritings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
دست‌خط، خط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The letter is in my father's handwriting.
- نامه به خط پدرم است.
- The handwriting of my grandfather Aseyd Ebrahim was very beautiful.
- دست‌خط پدربزرگم، آسید ابراهیم بسیار زیبا بود.
- Nastalligh handwriting
- خط نستعلیق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد handwriting

  1. noun the way a person writes
    Synonyms: autography, calligraphy, chicken scratch, chirography, ductus, griffonage, hand, hieroglyphics, longhand, manuscript, manuscription, mark, pencraft, penscript, scratching, scrawl, scribble, script, scription, scrivenery, scrivening, style, writing

Idioms

ارجاع به لغت handwriting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «handwriting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/handwriting

لغات نزدیک handwriting

پیشنهاد بهبود معانی