Inextinguishable

    ˌɪnɪkˈstɪŋɡwɪʃəbl̩ ˌɪnɪkˈstɪŋɡwɪʃəbl̩
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    خاموش‌نشدنی، فرو‌ننشاندنی، مستهلک‌نکردنی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - the inextinguishable love of Mowlana
    - آتش خاموش‌نشدنی عشق مولانا
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد inextinguishable

    1. adjective Difficult or impossible to extinguish
      Antonyms: extinguishable
    2. adjective
      Synonyms: irrepressible, insatiable, unquenchable, eternal, ever-burning, indestructible, irreducible, imperishable, undying, fiery, burning, raging, rampant, violent

    ارجاع به لغت inextinguishable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «inextinguishable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inextinguishable

    لغات نزدیک inextinguishable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند