Insatiable

ɪnˈseɪʃəbl ɪnˈseɪʃəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
سیرنشدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- his insatiable appetite
- اشتهای سیری‌ناپذیر او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insatiable

  1. adjective voracious, wanting
    Synonyms: clamorous, crying, demanding, desiring, exigent, gluttonous, greedy, importunate, insatiate, insistent, intemperate, pressing, quenchless, rapacious, ravenous, unappeasable, unquenchable, unsatisfiable, unsatisfied, urgent, yearning
    Antonyms: fulfilled, full, pleased, satiable, satisfied

ارجاع به لغت insatiable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insatiable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insatiable

لغات نزدیک insatiable

پیشنهاد بهبود معانی