امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Picked

American: pɪkt British: pɪkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    picks
  • وجه وصفی حال:

    picking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
نوک‌تیز، نوک‌دار، خاردار، برگزیده، پاک‌کرده، انتخاب‌شده، لخت، پوست‌کنده، کلنگ‌خورده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a few picked men
- چند مرد برگزیده
- fresh-picked cherries
- گیلاس‌های تازه‌چیده‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد picked

  1. verb To use a pointed instrument
    Synonyms:
    struck indented dented
  1. verb Look for and gather
    Synonyms:
    chosen selected opted taken cleaned singled elected prized plucked culled preferred harvested pulled gleaned gathered creamed bested bargained
    Antonyms:
    planted grown
  1. verb Pay for something
    Synonyms:
    separated reaped footed harvested gathered garnered selected cropped
    Antonyms:
    refused rejected
  1. verb Pull lightly but sharply with a plucking motion
    Synonyms:
    stripped pecked plunked plucked
  1. verb Harass with constant criticism
    Synonyms:
    blamed
  1. verb Eat intermittently; take small bites of
    Synonyms:
    nibbled
  1. adjective
    Synonyms:
    elite special exclusive

ارجاع به لغت picked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «picked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/picked

لغات نزدیک picked

پیشنهاد بهبود معانی