فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pontificate

pɑːnˈtɪfəkeɪt pɑːnˈtɪfəkeɪt pɒnˈtɪfɪkeɪt pɒnˈtɪfɪkeɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یا کهانت، امامت، اسقفی کردن، فضل فروشی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He often pontificated on matters outside his field.

اغلب درباره‌ی مطالب خارج از رشته‌ی خودش اظهار فضل می‌کرد.

The error of those who pontificated about the outcome of the elections became evident.

اشتباه آنان که درباره‌ی نتیجه‌ی انتخابات اظهار اطلاع می‌کردند عیان شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pontificate

  1. verb sermonize
    Synonyms:
    preach lecture moralize address teach admonish harangue dogmatize evangelize minister give sermon get on a soapbox pulpiteer

ارجاع به لغت pontificate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pontificate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pontificate

لغات نزدیک pontificate

پیشنهاد بهبود معانی