با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Tandem

ˈtændəm ˈtændəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tandems

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb
درشکه یا دوچرخه دو نفری، جفت، قطار، دو اسبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun adjective adverb
دوپشته، پشت سر هم
- to ride a horse in tandem
- دونفره (دو ترکه یا دوپشته) سوار اسب شدن
- The horses were harnessed in tandem.
- اسبها را یکی به دنبال دیگری مهار کرده بودند.
- The two brothers run the restaurant in tandem.
- آن دو برادر رستوران رابا هم اداره می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tandem

  1. noun A bicycle with two sets of pedals and two seats
    Synonyms: bicycle built for two, tandem bicycle
  2. adverb One behind the other
    Synonyms: in-tandem
  3. adjective
    Synonyms: one behind the other, back-to-back, single, file, behind, in-back-of, in sequence, sequential, ordered, in-order

Collocations

  • in tandem

    1- پشت سرهم، دوپشته (یاسه پشته و غیره)، دوترکه

Idioms

  • in tandem

    2- با هم، جفتی، به‌طور مشترک، همکارانه، باهمکاری، (به‌طور) هماهنگ

ارجاع به لغت tandem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tandem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tandem

لغات نزدیک tandem

پیشنهاد بهبود معانی