امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tandem

ˈtændəm ˈtændəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tandems

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb
درشکه یا دوچرخه دو نفری، جفت، قطار، دو اسبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun adjective adverb
دوپشته، پشت سر هم
- to ride a horse in tandem
- دونفره (دو ترکه یا دوپشته) سوار اسب شدن
- The horses were harnessed in tandem.
- اسبها را یکی به دنبال دیگری مهار کرده بودند.
- The two brothers run the restaurant in tandem.
- آن دو برادر رستوران رابا هم اداره می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tandem

  1. noun A bicycle with two sets of pedals and two seats
    Synonyms:
    bicycle built for two tandem bicycle
  1. adverb One behind the other
    Synonyms:
    in-tandem
  1. adjective
    Synonyms:
    one behind the other back-to-back single file behind in-back-of in sequence sequential ordered in-order

Collocations

  • in tandem

    1- پشت سرهم، دوپشته (یاسه پشته و غیره)، دوترکه

Idioms

  • in tandem

    2- با هم، جفتی، به‌طور مشترک، همکارانه، باهمکاری، (به‌طور) هماهنگ

ارجاع به لغت tandem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tandem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tandem

لغات نزدیک tandem

پیشنهاد بهبود معانی