شکل جمع:
tandemsدرشکه یا دوچرخه دو نفری، جفت، قطار، دو اسبه
دوپشته، پشت سر هم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to ride a horse in tandem
دونفره (دو ترکه یا دوپشته) سوار اسب شدن
The horses were harnessed in tandem.
اسبها را یکی به دنبال دیگری مهار کرده بودند.
The two brothers run the restaurant in tandem.
آن دو برادر رستوران رابا هم اداره میکنند.
1- پشت سرهم، دوپشته (یاسه پشته و غیره)، دوترکه
2- با هم، جفتی، بهطور مشترک، همکارانه، باهمکاری، (بهطور) هماهنگ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tandem» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tandem