فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Taradiddle

ˈtærədɪdl̩ ˈtærədɪdl̩

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

دروغ پیش‌پاافتاده، بلف، دروغ کوچک

He spun a taradiddle to cover up his mistake.

او برای پوشاندن اشتباهش یک دروغ پیش‌پاافتاده گفت.

Don't believe everything you hear, it could be a taradiddle.

هر چیزی را که می‌شنوید باور نکنید، ممکن است یک بلف باشد.

noun

یاوه‌‌‌، مهمل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

His explanation was nothing but a taradiddle.

توضیح او چیزی جز یک یاوه نبود.

The politician's speech was filled with taradiddle.

سخنرانی این سیاست‌مدار سرشار از مهمل بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد taradiddle

  1. noun pretentious or silly talk or writing
    Synonyms:
    story tale fib baloney boloney humbug tosh twaddle bosh tommyrot tarradiddle drool bilgewater

ارجاع به لغت taradiddle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «taradiddle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/taradiddle

لغات نزدیک taradiddle

پیشنهاد بهبود معانی