آخرین به‌روزرسانی:

بخش به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی / bakhsh /

part, share, division, distribution, distract, squadron, ward

period

آموزش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

township

آموزش

wing

آموزش

county

آموزش

canto

آموزش

installment

آموزش

episode

آموزش

lot

آموزش

عامیانه cut

آموزش

commune

آموزش

book

آموزش

precinct

آموزش

موسیقی movement

آموزش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بخش

  1. مترادف:
    بهر بهره پاره جزء حصه قسمت
  1. مترادف:
    قطعه ناحیه
  1. مترادف:
    باب فصل مبحث مقوله
  1. مترادف:
    دپارتمان شعبه
  1. مترادف:
    منطقه ناحیه
  1. مترادف:
    تسهیم تقسیم سهم قسمت
  1. مترادف:
    بند
  1. مترادف:
    حوت ماهی

ارجاع به لغت بخش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بخش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بخش

لغات نزدیک بخش

پیشنهاد بهبود معانی