grant, bounty, bestowal, gift, munificence, largess, generosity, donation
بخشش سخاوتمندانه
generous donation
بخششهای او به موسسات خیریه سر به میلیونها تومان میزد.
Her donations to charitable organizations amounted to millions of Tumans.
forgiveness, amnesty, pardon, indulgence, remission
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از ما طلب بخشش کرد.
He craved our forgiveness.
او از آنها تقاضای بخشش کرد.
She invoked their forgiveness.
برای بخشش گناهان خود دعا میکنیم.
We pray for the remission of our sins.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بخشش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بخشش