آخرین به‌روزرسانی:

حادثه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / haadese /

accident, phenomenon, incident, mishap, occurrence, misadventure

سانحه، تصادف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

پلیس تماشاچیان را از محل حادثه دور کرد.

The police kept bystanders away from the scene of accident.

خاطره‌ی آن حادثه سال‌ها در خاطرش نقش بسته بود.

The memory of that accident remained embedded in his mind for years.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد حادثه

  1. مترادف:
    اتفاق پیشامد تصادف رخداد رویداد سانحه عارضه قضیه ماجرا
  1. مترادف:
    مصیبت واقعه
  1. مترادف:
    آسیب بلا

ارجاع به لغت حادثه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «حادثه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حادثه

لغات نزدیک حادثه

پیشنهاد بهبود معانی