accident, phenomenon, incident, mishap, occurrence, misadventure
accident
phenomenon
incident
mishap
occurrence
misadventure
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پلیس تماشاچیان را از محل حادثه دور کرد.
The police kept bystanders away from the scene of accident.
خاطرهی آن حادثه سالها در خاطرش نقش بسته بود.
The memory of that accident remained embedded in his mind for years.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حادثه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حادثه