pain, ache, agony, soreness, sting, torment, suffering, complaint, sore
درد شکم
abdominal pain
دندانم درد میکند.
My tooth aches.
درد عظیم از دست دادن فرزند
the agony of losing one's child
از شدت درد شیون کشید.
She screamed in agony.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «درد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درد