۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

روشن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / roshan /

bright, lit, lighted, light, luminous, vivid, shiny, rosy, well-lit, shining, radiant, lambent

منور

روز روشن و آفتابی بود.

It was a bright sunny day.

تالار توسط لامپ‌های کوچک برقی روشن شده بود.

The hall was lit with little electrics.

صفت
فونتیک فارسی / roshan /

running, working, turned on, operating on, switched on

درحال کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

باید بررسی کنم که چراغ‌های روشن خودرو به درستی کار می‌کنند یا خیر.

I need to check if the running lights on the car are functioning properly.

موتور روشن صدای آرامی تولید می‌کرد.

The working engine produced a smooth sound as it idled.

صفت
فونتیک فارسی / roshan /

on fire, burning, flaring (up), alight, flaming, combusting, blazing, ablaze

مشتعل

آن‌ها دور آتش بزرگ روشن رقصیدند و از گرما لذت بردند.

They danced around the flaming bonfire, enjoying the warmth.

آتش روشن در اردوگاه، جنگل تاریک را روشن کرد.

The flaring campfire illuminated the dark woods.

صفت
فونتیک فارسی / roshan /

pastel, light, bright

کم‌رنگ

چشمان او آبی روشن بود.

Her eyes were bright blue.

کلاه پری کرم روشن بود.

Pari's hat was light cream.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

(دارای) رنگ روشن

light-colored

صفت
فونتیک فارسی / roshan /

clear, cloudless, lucid, fair, serene, pellucid, limpid, unobscured, translucent

صاف

آسمان روشن بود و به ما اجازه می‌داد تا ستاره‌ها را که به‌زیبایی می‌درخشیدند را ببینیم.

The sky was clear, allowing us to see the stars twinkling brightly.

در دریاچه‌ی روشن، تصویر آسمان به‌طور کامل واضح بود.

On the unobscured lake, the reflection of the sky was perfectly clear.

صفت
فونتیک فارسی / roshan /

clear, manifest, explicit, plain, obvious, accurate, distinct, specific, intelligible, articulate, precise, unambiguous, clear-cut, well-defined, perspicuous

آشکار، واضح

تصویر واضح و روشن

a well-defined picture

هدف‌های پروژه روشن و به‌خوبی تعریف شده‌اند.

The goals of the project are clear and well-defined.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد روشن

  1. مترادف:
    مشعشع منور نورانی نوردار
    متضاد:
    تاریک تیره مبهم ناگویا کدر غیر شفاف
  1. مترادف:
    آشکار بارز بدیهی صریح عیان قطعی مبرهن محقق مشخص مشهود معلوم معین واضح واضح
  1. مترادف:
    کوک
  1. مترادف:
    گویا
  1. مترادف:
    براق تابان جلی رخشان متجلی
  1. مترادف:
    زلال شفاف

ارجاع به لغت روشن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «روشن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/روشن

لغات نزدیک روشن

پیشنهاد بهبود معانی