آخرین به‌روزرسانی:

عمل به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / amal /

act, work, working, action, action, opus, enterprise, doing, stroke, play, business, agency, handiwork, gesture, movement

کار

او اهل عمل است نه حرف.

He is interested in doing, not talking.

نتیجه‌ی آن عمل، بی‌اثرسازی کامل حزب کارگر بود.

The result of that action was the complete annihilation of the labor party.

اسم
فونتیک فارسی / amal /

ریاضی operation

فرآیندهای ریاضی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

تقسیم، عمل مقابل (واروی) ضرب است.

Division is the inverse operation of multiplication.

عمل دوتایی

binary operation

اسم
فونتیک فارسی / amal /

پزشکی surgery, a surgical operation

عمل جراحی

او عمل قلب باز کرد.

He underwent an open-heart surgery.

او هفته‌ی گذشته عمل زیبایی پوست صورت داشت.

She had a face-lift surgery last week.

اسم
فونتیک فارسی / amal /

function

چگونگی کار دستگاه

بدون آدنوزین تری‌فسفات، سلول‌ها نمی‌توانند به‌درستی عمل کنند.

Without adenosine triphosphate, cells would not be able to function properly.

درک عمل هر جزء حیاتی است.

Understanding the function of each component is crucial.

اسم
فونتیک فارسی / amal /

deed, activity, function, proceeding, practice, operation, move, behavior, office, performance, behaviour

عملکرد

نتیجه‌ی این عمل برانگیختن اعتراض ازسوی چندین ایالت بود.

The consequence of this deed was the evocation of protests from several states.

ماشینی که سه عمل را در یک وهله انجام می‌دهد

a machine that performs three operations at a time

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد عمل

  1. مترادف:
    ادا ارتکاب اقدام پیشه حرفه رفتار شغل فعل کار کردار وظیفه

ارجاع به لغت عمل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عمل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عمل

لغات نزدیک عمل

پیشنهاد بهبود معانی