sign, indication, symptom, token, manifestation, foreshadowing
این کار او نمودار شخصیت والای اوست.
This action of his is an indication of his excellent character.
ابرهای تیره در آسمان نمودار یک طوفان قریبالوقوع بودند.
The dark clouds in the sky were an indication of an approaching storm.
diagram, line drawing, chart, sketch, schema, graph
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این نمودار منحنی افزایش قیمتها را نشان میدهد.
This chart has a curve showing the rise in prices.
نمودار فراوانی
frequency diagram
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نمودار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نمودار