فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

نمودار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

علامت، نشان

فونتیک فارسی

nemoodaar
اسم

sign, indication, symptom, token, manifestation, foreshadowing

این کار او نمودار شخصیت والای اوست.

This action of his is an indication of his excellent character.

ابرهای تیره در آسمان نمودار یک طوفان قریب‌الوقوع بودند.

The dark clouds in the sky were an indication of an approaching storm.

شاخص، جدول، دیاگرام

فونتیک فارسی

nemoodaar
اسم

diagram, line drawing, chart, sketch, schema, graph

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

این نمودار منحنی افزایش قیمت‌ها را نشان می‌دهد.

This chart has a curve showing the rise in prices.

نمودار فراوانی

frequency diagram

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نمودار

  1. مترادف:
    جدول دیاگرام طرح منحنی نقشه نمونه
  1. مترادف:
    آشکار پدیدار پیدا ظاهر مشهود نمایان هویدا
  1. مترادف:
    سند شاهد علامت نماد نماینده

ارجاع به لغت نمودار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نمودار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نمودار

لغات نزدیک نمودار

پیشنهاد بهبود معانی