آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Introduction

    ˌɪntrəˈdʌkʃn ˌɪntrəˈdʌkʃn

    شکل جمع:

    introductions

    معنی introduction | جمله با introduction

    noun B2

    مقدمه، دیباچه، معارفه، معرفی، معرفی رسمی، فاتحه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    the introduction of guests to one another

    معرفی مهمانان به یکدیگر

    a letter of introduction

    معرفی‌نامه

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We need no introduction because we are cousins.

    ما نیازی به معرفی نداریم؛ چون پسرعمو هستیم.

    the introduction of tonight's program

    معرفی برنامه‌ی امشب

    the introduction of a bill into Congress

    تقدیم یک لایحه به کنگره

    (کتاب و غیره) دیباچه، پیشگفتار، پیش درآمد، درآمد، سرآغاز، آغاز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The book's introduction is too long.

    دیباچه‌ی کتاب بسیار طولانی است.

    an introduction to modern American poetry

    درآمدی بر شعر نوین امریکایی

    noun

    آوردن، وارد سازی، رایج سازی، رسم کردن، شایع سازی

    the introduction of modern medicine into Iran

    آوردن پزشکی نوین به ایران

    the introduction of African plants into America

    آوردن گیاهان افریقایی به امریکا

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the introduction of rude remarks into his speech

    وارد کردن حرف‌های بی‌ادبانه در نطق خودش

    the introduction of corrupt politicians into the government

    داخل کردن سیاست بازان فاسد در دولت

    the introduction of new manufacturing processes

    رایج کردن فرآیندهای نوین تولیدی

    noun

    ارائه، عرضه (کالای جدید)، شناساندن (شخص یا اندیشه یا کالا و غیره)

    the introduction of a new product on T.V.

    شناساندن محصول جدیدی از تلویزیون

    The introduction of computers into foreign markets was not easy.

    عرضه‌ی کامپیوتر در بازارهای بیگانه کار آسانی نبود.

    noun

    قرار دادن، نهادن

    the introduction of a wire into the vein

    نهادن سیم در داخل رگ

    noun

    آشناسازی، معمول‌سازی

    noun

    ابداع

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد introduction

    1. noun something new; something that begins
      Synonyms:
      beginning debut launch inception commencement opening preface prelude overture foreword prologue inauguration establishment institution induction initiation lead influx ingress admittance addition insertion interpolation presentation survey essentials primer basic principles basic text opening remarks preliminaries lead-in intro first acquaintance first taste awakening baptism exordium proem prolegomenon pioneering
      Antonyms:
      end ending finish conclusion

    لغات هم‌خانواده introduction

    • noun
      introduction, intro
    • adjective
      introductory
    • verb - transitive
      introduce

    سوال‌های رایج introduction

    شکل جمع introduction چی میشه؟

    شکل جمع introduction در زبان انگلیسی introductions است.

    ارجاع به لغت introduction

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «introduction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/introduction

    لغات نزدیک introduction

    • - introduce regulations
    • - introduced
    • - introduction
    • - introductorily
    • - introductory
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.