شکل جمع:
athletesورزش ورزشکار، پهلوان، قهرمان ورزشی، دونده، یل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The young athlete dreamt of representing their country in the upcoming Olympic Games.
این ورزشکار جوان آرزو داشت که نمایندهی کشورش در بازیهای المپیک آینده باشد.
The athlete sprinted across the finish line, securing a gold medal for their country.
این دونده تا خط پایان دوید و مدال طلا را برای کشورش به ارمغان آورد.
جانورشناسی ورزش سگ ورزشی، اسب ورزشی، جانور ورزشی (اسب و سگ دو حیوانی هستند که معمولاً در ورزش استفاده میشوند.)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My dog, a true athlete, can run for hours without tiring.
سگ من، یک سگ ورزشی واقعی، میتواند ساعتها بدون خستگی بدود.
The athlete galloped across the finish line, victorious in the race.
این اسب ورزشی از خط پایان تاخت و در مسابقه پیروز شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «athlete» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/athlete