۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Athlete

ˈæθliːt ˈæθliːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    athletes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
ورزش ورزش‌کار، پهلوان، قهرمان ورزشی، دونده، یل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The young athlete dreamt of representing their country in the upcoming Olympic Games.
- این ورزش‌کار جوان آرزو داشت که نماینده‌ی کشورش در بازی‌های المپیک آینده باشد.
- The athlete sprinted across the finish line, securing a gold medal for their country.
- این دونده تا خط پایان دوید و مدال طلا را برای کشورش به ارمغان آورد.
noun countable
جانورشناسی ورزش سگ ورزشی، اسب ورزشی، جانور ورزشی (اسب و سگ دو حیوانی هستند که معمولاً در ورزش استفاده می‌شوند.) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده
- My dog, a true athlete, can run for hours without tiring.
- سگ من، یک سگ ورزشی واقعی، می‌تواند ساعت‌ها بدون خستگی بدود.
- The athlete galloped across the finish line, victorious in the race.
- این اسب ورزشی از خط پایان تاخت و در مسابقه پیروز شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد athlete

  1. noun person involved in sports
    Synonyms:
    player competitor challenger contestant professional amateur jock sportsperson games player sport muscle person iron person jockey shoulders gorilla contender animal superjock

ارجاع به لغت athlete

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «athlete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/athlete

لغات نزدیک athlete

پیشنهاد بهبود معانی