فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clear The Air

klɪɹ ði ɛɹ klɪə ði: ɛə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • idiom C2
    سوء تفاهم را برطرف کردن، شفاف‌سازی کردن، کدورت را کنار گذاشتن
    • - After their argument, they decided to clear the air.
    • - بعد از بحث تصمیم گرفتند سوء تفاهم را برطرف کنند.
    • - They had been avoiding each other for weeks, but finally decided to clear the air and resolve their differences.
    • - آن‌ها هفته‌ها از یکدیگر دوری کردند اما در نهایت تصمیم گرفتند کدورت را کنار بگذارند و اختلافاتشان را حل کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clear the air

  1. verb clear up
    Synonyms: clarify, decipher, define, elucidate, explain, interpret, make clear, make plain, shed light on, show, simplify, solve, spell out

ارجاع به لغت clear the air

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clear the air» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clear-the-air

لغات نزدیک clear the air

پیشنهاد بهبود معانی