با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Close-up

ˈkloʊsʌp ˈkləʊs ʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
هنر نمای نزدیک، کلوزآپ (نزدیک‌ترین نما به شیء یا شخصی که دوربین آن را در بر می‌گیرد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- They showed me close-ups of the moon.
- عکس‌های نمای نزدیک ماه را نشانم دادند.
- The photographer captured a stunning close-up of a butterfly on a flower petal.
- این عکاس کلوزآپ خیره‌کننده‌ای از یک پروانه روی گلبرگ گل را ثبت کرده است.
adjective adverb
از نزدیک، از فاصله‌ی کم، خیلی نزدیک
- The detective studied the crime scene close-up.
- کارآگاه از فاصله‌ی کم صحنه‌ی جنایت را بررسی کرد.
- The close-up examination of the document uncovered a hidden signature.
- با بررسی خیلی نزدیک این سند، امضای پنهان آشکار شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد close-up

  1. verb Cease to operate or cause to cease operating
    Synonyms: close, fold, shut down, close-down
  2. verb Block passage through
    Synonyms: obstruct, obturate, impede, occlude, jam, block
  3. verb Unite or bring into contact or bring together the edges of
    Synonyms: close
  4. adverb Very close
    Synonyms: at close range
  5. verb Refuse to talk or stop talking; fall silent
    Synonyms: clam-up, dummy-up, shut up, belt-up, button-up, be-quiet, keep-mum
    Antonyms: open-up, free

ارجاع به لغت close-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «close-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/close-up

لغات نزدیک close-up

پیشنهاد بهبود معانی