امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Close-up

ˈkloʊsʌp ˈkləʊs ʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
هنر نمای نزدیک، کلوزآپ (نزدیک‌ترین نما به شیء یا شخصی که دوربین آن را در بر می‌گیرد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They showed me close-ups of the moon.
- عکس‌های نمای نزدیک ماه را نشانم دادند.
- The photographer captured a stunning close-up of a butterfly on a flower petal.
- این عکاس کلوزآپ خیره‌کننده‌ای از یک پروانه روی گلبرگ گل را ثبت کرده است.
adjective adverb
از نزدیک، از فاصله‌ی کم، خیلی نزدیک
- The detective studied the crime scene close-up.
- کارآگاه از فاصله‌ی کم صحنه‌ی جنایت را بررسی کرد.
- The close-up examination of the document uncovered a hidden signature.
- با بررسی خیلی نزدیک این سند، امضای پنهان آشکار شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد close-up

  1. verb Cease to operate or cause to cease operating
    Synonyms:
    close fold shut down close-down
  1. verb Block passage through
    Synonyms:
    obstruct obturate impede occlude jam block
  1. verb Unite or bring into contact or bring together the edges of
    Synonyms:
    close
  1. adverb Very close
    Synonyms:
    at close range
  1. verb Refuse to talk or stop talking; fall silent
    Synonyms:
    clam-up dummy-up shut up belt-up button-up be-quiet keep-mum
    Antonyms:
    open-up free

ارجاع به لغت close-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «close-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/close-up

لغات نزدیک close-up

پیشنهاد بهبود معانی