۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Crystalize

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

( crystallize =) متبلور کردن، متشکل کردن، شکل دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crystalize

  1. verb assume crystalline form; become crystallized
    Synonyms:
    crystallize crystalise crystallise effloresce
  1. verb cause to take on a definite and clear shape
    Synonyms:
    clear elucidate illuminate enlighten clear up sort out straighten out crystallize crystallise crystalise shed-light-on

ارجاع به لغت crystalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crystalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crystalize

لغات نزدیک crystalize

پیشنهاد بهبود معانی