شرب خمر، میخوارگی، شرابخواری
Your drinking is a problem.
میخوارگی شما مشکلساز است.
The doctor told me to change my drinking habits (= not to drink so much alcohol).
دکتر به من گفت رویههای نوشیدنم را تغییر دهم (= زیاد الکل ننوشم).
(ورود مایعات از طریق دهان) نوشیدن، آشامیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They do not use this water for drinking.
آنها از این آب برای آشامیدن استفاده نمیکنند.
This water is not for drinking.
این آب آشامیدنی نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «drinking» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drinking