با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Filibuster

ˈfɪləbʌstər ˈfɪləbʌstə ˈfɪləbʌstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive
    انگلیسی آمریکایی حقوق به تاخیر انداختن، وقت تلف کردن، اطاله‌ی بررسی کردن
    • - She filibustered the bill for hours, preventing its passage.
    • - او ساعت‌ها این لایحه را به تاخیر انداخت و از تصویب آن جلوگیری کرد.
    • - They began to filibuster, taking turns speaking for hours on end.
    • - آن‌ها شروع به به وقت تلف کردن کردند و ساعت‌ها به نوبت صحبت می‌کردند.
  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی حقوق فیلیباستر، اطاله‌ی بررسی، سد رأی
    • - The senator initiated a filibuster to block the passage of the controversial bill.
    • - سناتور برای جلوگیری از تصویب این لایحه‌ی بحث‌برانگیز، اطاله‌ی بررسی را آغاز کرد.
    • - The lengthy filibuster in Congress lasted for several hours, stalling legislative proceedings.
    • - فیلیباستر طولانی‌مدت در کنگره چندین ساعت به طول انجامید و روند قانونی را متوقف کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد filibuster

  1. noun obstruction of progress, especially in verbal argument
    Synonyms: delay, hindrance, holding the floor, interference, opposition, postponement, procrastination, stonewalling, talkathon
    Antonyms: catalyst, impetus, incentive, progression

ارجاع به لغت filibuster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «filibuster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/filibuster

لغات نزدیک filibuster

پیشنهاد بهبود معانی