فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Flashback

ˈflæʃbæk ˈflæʃbæk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flashbacked
  • شکل سوم:

    flashbacked
  • سوم‌شخص مفرد:

    flashbacks
  • وجه وصفی حال:

    flashbacking
  • شکل جمع:

    flashbacks

معنی

noun verb - intransitive adverb C2
بازگوی داستان، وقفه زمانی (در پیشرفت ادب وهنر)، بازتاب اشعه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flashback

  1. noun remembrance
    Synonyms:
    memory recall recollection reminiscence nostalgia thoughts of the past reliving flash from the past hallucination voice from the past

ارجاع به لغت flashback

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flashback» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flashback

لغات نزدیک flashback

پیشنهاد بهبود معانی