آخرین به‌روزرسانی:

Flowerpot

ˈflaʊərpɑːt ˈflaʊəpɒt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

گلدان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The delicate orchid thrived in its ceramic flowerpot.

ارکیده‌ی ظریف در گلدان سرامیکی‌اش رشد کرد.

The flowerpot sat on the windowsill, filled with vibrant red roses.

گلدان پر از رزهای قرمز جذاب روی طاقچه قرار گرفته بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flowerpot

  1. noun jardiniere
    Synonyms:
    pot vase plant stand window box

ارجاع به لغت flowerpot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flowerpot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flowerpot

لغات نزدیک flowerpot

پیشنهاد بهبود معانی