شکل جمع:
magiciansشعبدهباز، تردست
The magician pulled a rabbit out of a hat.
شعبدهباز یک خرگوش را از کلاه بیرون کشید.
Children gathered around to watch the magician's show.
بچهها دور هم جمع شدند تا نمایش شعبدهباز را تماشا کنند.
جادوگر، ساحر، افسونگر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In the story, the magician used ancient spells to protect the kingdom.
در داستان، جادوگر از طلسمهای باستانی برای محافظت از پادشاهی استفاده کرد.
In the enchanted forest, a powerful magician resided.
در جنگل طلسم شده، ساحر قدرتمندی ساکن بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «magician» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/magician