فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Painkiller

ˈpeɪnˌkɪlər ˈpeɪnˌkɪlə

شکل جمع:

painkillers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پزشکی داروی مسکن، دردزدا، تسکین‌دهنده‌ی درد

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The body produces chemicals that are natural painkillers.

خود بدن موادی شیمیایی تولید می‌کند که مسکن‌های طبیعی هستند.

I took some over-the-counter painkillers for my headache.

به‌منظورِ تسکین سردردم، مقداری داروی بدون نسخه‌ی مسکن مصرف کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد painkiller

  1. noun anesthetic
    Synonyms:
    medicine drug pain reliever analgesic sedative anodyne aspirin dope morphine ointment tranquilizer alleviative opiate
  1. noun medicine to kill pain
    Synonyms:
    pain reliever pain pill analgesic sedative anesthetic tranquilizer antiodontalgic

ارجاع به لغت painkiller

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «painkiller» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/painkiller

لغات نزدیک painkiller

پیشنهاد بهبود معانی