با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Painkiller

ˈpeɪnˌkɪlər ˈpeɪnˌkɪlə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    painkillers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پزشکی داروی مسکن، دردزدا، تسکین‌دهنده‌ی درد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The body produces chemicals that are natural painkillers.
- خود بدن موادی شیمیایی تولید می‌کند که مسکن‌های طبیعی هستند.
- I took some over-the-counter painkillers for my headache.
- به‌منظورِ تسکین سردردم، مقداری داروی بدون نسخه‌ی مسکن مصرف کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد painkiller

  1. noun anesthetic
    Synonyms: alleviative, analgesic, anodyne, aspirin, dope, drug, medicine, morphine, ointment, opiate, pain reliever, sedative, tranquilizer
  2. noun medicine to kill pain
    Synonyms: analgesic, anesthetic, antiodontalgic, pain pill, pain reliever, sedative, tranquilizer

ارجاع به لغت painkiller

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «painkiller» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/painkiller

لغات نزدیک painkiller

پیشنهاد بهبود معانی