Sailor

ˈseɪlər ˈseɪlə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sailors

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable B1
ملوان، ناوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun countable
( sailer ) دریانورد، ملوان، قایق بادبانی، ملاح، ناوی
- She is a good sailor.
- او در کشتی دریازده نمی‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sailor

  1. noun person who travels by sea
    Synonyms:
    mariner seafarer tar sea person marine navigator pilot mate sea dog salt jack shipmate boater diver pirate deck hand able-bodied sailor yachter middy cadet swab bluejacket hearty old salt swabbie swabber tarpaulin water dog shellback lascar midshipman/woman circumnavigator windjammer

ارجاع به لغت sailor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sailor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sailor

لغات نزدیک sailor

پیشنهاد بهبود معانی