از پشت به کسی خنجر زدن، به اعتماد کسی خیانت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When she revealed her brother's secret, it felt like she had stabbed him in the back.
وقتی راز برادرش را فاش کرد، احساس کرد که به اعتماد او خیانت است.
I never expected my closest friend to stab me in the back by spreading rumors.
هرگز انتظار نداشتم که نزدیکترین دوستم با شایعهپراکنی، از پشت به من خنجر بزند.
I learned the hard way that some people will stab you in the back just to get ahead.
به بهای گزافی آموختم که برخی از مردم به تو خیانت میکنند تا خودشان پیش بیفتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stab someone in the back» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stab-in-the-back