زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Wheeled

American: wiːld wiːld British: wiːld wiːld

سوم‌شخص مفرد:

wheels

وجه وصفی حال:

wheeling

معنی wheeled | جمله با wheeled

adjective

چرخدار

adjective

رجوع شود به: wheel horse

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective

(در ترکیب) - چرخه

four-wheeled

چهارچرخه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wheeled

  1. verb to turn or cause to turn in place, as on a hinge or fixed point, tracing an arclike path
    Synonyms:
    pivoted swung
  1. verb to run and control (a motor vehicle)
    Synonyms:
    driven motored piloted tooled
  1. verb ride a bicycle
    Synonyms:
    pedaled rolled circled spun revolved turned rotated orbited rounded pivoted geared reeled swirled whirled twirled looped rimmed tired
  1. adjective having wheels; often used in combination
    Antonyms:
    wheelless

سوال‌های رایج wheeled

وجه وصفی حال wheeled چی میشه؟

وجه وصفی حال wheeled در زبان انگلیسی wheeling است.

سوم‌شخص مفرد wheeled چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد wheeled در زبان انگلیسی wheels است.

ارجاع به لغت wheeled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wheeled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wheeled

لغات نزدیک wheeled

پیشنهاد بهبود معانی