امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تیر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

tir
arrow, beam, girder, post, pole, pile, shaft, shot, shootingpain, twinge, Mercury

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
Tir is the forth month of the Iranian calendar [has 31 days]
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تیر

  1. مترادف:
    اسم
  1. مترادف:
    گلوله
  1. مترادف:
    پیکان خدنگ سهم ناوک
  1. مترادف:
    گلوله فشنگ
  1. مترادف:
    عطارد
  1. مترادف:
    چوب
  1. مترادف:
    سرطان
  1. مترادف:
    تاریک تیره سیاه کمرنگ
  1. مترادف:
    بهره بخش حصه قسمت
  1. مترادف:
    چوب‌دار بام دیرک (چادر کشتی) شاه‌تیر حمال
  1. مترادف:
    مرد اول بازی
  1. مترادف:
    چوبک وردنه

ارجاع به لغت تیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تیر

لغات نزدیک تیر

پیشنهاد بهبود معانی