با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

تیر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • فونتیک فارسی

    tir
  • arrow, beam, girder, post, pole, pile, shaft, shot, shootingpain, twinge, Mercury
  • Tir is the forth month of the Iranian calendar [has 31 days]
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد تیر

ارجاع به لغت تیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تیر

لغات نزدیک تیر

پیشنهاد بهبود معانی