آخرین به‌روزرسانی:

جان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / jaan /

life, soul

زندگی، روح

جان به جان‌آفرین تسلیم کردن

commend one's soul to God

همچون قهرمان جان خود را باختن

to die a hero's death

اسم
فونتیک فارسی / jaan /

gist, essence

قسمت اصلی، گوهر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

جان کلام من

the gist of my words

جان مقاله‌ی او

essence of his article

اسم
فونتیک فارسی / jaan /

dear, honey, sweetheart

عزیز

مادر جان

dear mother

دختر جان

dear girl

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جان

  1. مترادف:
    روان روح
    متضاد:
    تن بدن انس پری پریان
  1. مترادف:
    حیات
  1. مترادف:
    نفس
  1. مترادف:
    هوش
  1. مترادف:
    عزیز گرامی
  1. مترادف:
    جن

سوال‌های رایج جان

جان به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «جان» در زبان انگلیسی به soul یا life ترجمه می‌شود، و در برخی بافت‌ها ممکن است با dear یا beloved نیز معادل‌سازی شود.

«جان» از بنیادی‌ترین واژه‌های زبان فارسی است که هم در مفهوم زیستی و هم در معنای عاطفی، فرهنگی و عرفانی به‌کار می‌رود. در سطح نخست، «جان» به نیروی حیاتی و عامل زنده‌بودن در انسان و دیگر موجودات اطلاق می‌شود؛ آن‌چه که با نبودش، حیات پایان می‌یابد. در این معنا، جان با «روح» و «زندگی» هم‌ارز است. از این‌روست که در فارسی می‌گوییم: «جان کسی را نجات دادن» یا «جان به لب رسیدن»، که همگی ناظر به مفهوم حیاتی این واژه‌اند.

در بعد احساسی و ادبی، «جان» یکی از لطیف‌ترین واژگان زبان فارسی به شمار می‌رود. کاربردهایی مانند «جانم» یا «جانِ دل» نشان‌دهنده‌ی میزان محبت، صمیمیت و نزدیکی است. در مکالمات روزمره، افراد از «جان» برای خطاب‌های محبت‌آمیز استفاده می‌کنند، مثلاً «علی جان» یا «سارا جان» که معنایی فراتر از یک صدا زدن ساده دارد و سرشار از گرمای عاطفی است. همین ویژگی سبب شده که «جان» در فرهنگ ایرانی معادل احساس، ارزش، و گاه حتی قربانی‌کردن باشد.

در ادبیات فارسی، به‌ویژه در شعر عرفانی، «جان» مفهومی بسیار بلند دارد. جان در این حوزه نه‌فقط نیروی حیات، بلکه ذات روحانی انسان است؛ آن بخشی که به خداوند متصل است و در مسیر عشق الهی مشتاق وصال. مولوی بارها از جان سخن می‌گوید، نه به‌عنوان پیکره‌ی مادی، بلکه به‌عنوان پرتوی از حقیقت الهی:«این جانِ عاریت که به حافظ سپرده دوست / روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم»

در عرفان، جان همان حقیقتِ پنهانی انسان است؛ جوهری که در جست‌وجوی معنا، به‌سوی ساحت‌های والا میل می‌کند. عارفان معتقدند جان باید از قفس تن رهایی یابد تا به معشوق برسد، و این رهایی در مسیر تزکیه، معرفت و فنا حاصل می‌شود. بنابراین، جان صرفاً زنده‌بودن نیست، بلکه زنده‌بودنِ معنادار، آگاه و متصل به کل هستی است.

«جان» واژه‌ای است که میان علم و عرفان، جسم و معنا، و عشق و زندگی در نوسان است. از یک‌سو ریشه‌ی زیستی ما را بازگو می‌کند و از سوی دیگر، والاترین احساسات انسانی را در خود جای داده است. در زبان فارسی، کمتر واژه‌ای را می‌توان یافت که تا این اندازه، هم در گفتار ساده و هم در ساحت‌های عمیق فکری، کاربرد داشته باشد.

ارجاع به لغت جان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جان

لغات نزدیک جان

پیشنهاد بهبود معانی