آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

خلق به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / khalgh /

creation, making, bringing into being

creation

making

bringing into being

آفرینش

او در یک کارگاه آموزشی متمرکز بر تکنیک‌های خلق محتوا شرکت کرد.

He attended a workshop focused on content creation techniques.

خلق این مجسمه چندین ماه طول کشید.

The making of this sculpture took several months.

اسم
فونتیک فارسی / khalgh /

people, mob, herd

people

mob

herd

توده‌ی مردم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

دموکراسی‌های خلق

people's democracies

خلق خیابان‌ها را مسدود کرد و باعث ترافیک شد.

The mob blocked the streets, causing traffic jams.

اسم
فونتیک فارسی / kholgh /

temper, disposition, temperament, nuture, mood, attitude, constitution, idiosyncrasy

temper

disposition

temperament

nuture

mood

attitude

constitution

idiosyncrasy

خوی، رفتار

او با خلق بدی از خواب بیدار شد.

She woke up with a nasty disposition.

پیری او را کج‌خلق کرده است.

Old age has crabbed his nature.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خلق

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
غیرسید

ارجاع به لغت خلق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خلق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خلق

لغات نزدیک خلق

پیشنهاد بهبود معانی