آخرین به‌روزرسانی:

متفکر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / motafakker /

intellectual, thinker, pensive, reflecting, meditating, pondering, thoughtful, meditative, contemplating, speculating, contemplative, egghead, introspective, thinking, cogitative, rational, reflective, deliberative, cogitating

اندیشمند

او متفکر است ولی اهل عمل نیست.

He is a thinker but not a doer.

متفکر درمورد معنای زندگی تعمق کرد.

The thinker contemplated the meaning of life.

اسم صفت
فونتیک فارسی / motafakker /

مجازی anxious, concerned, worried, museful, musing

نگران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

شاگرد متفکر تمام شب را بیدار ماند و برای امتحان مهم درس خواند.

The worried student stayed up all night studying for the important exam.

والدین متفکر هراسان به دنبال کودک گمشده‌ی خود می‌گشتند.

The worried parents searched frantically for their missing child.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد متفکر

  1. مترادف:
    اندیشمند اندیشه‌ور بافکر فکور
  1. مترادف:
    فهیم خردمند خردورز
  1. مترادف:
    اندیشناک
  1. مترادف:
    سردرگریبان غمین غمگین دل‌مشغول

ارجاع به لغت متفکر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «متفکر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متفکر

لغات نزدیک متفکر

پیشنهاد بهبود معانی