place, locality, dwelling, station, location, where, site, locate, spot, venue, point, locus, position, milieu, lieu, situation, space, topo-
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آن مکان خاطرات کودکی مرا زنده میکند.
The place evokes memories of my childhood.
ایران از مکان فعلی ما دور است.
Iran is remote from our current location.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مکان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مکان