آخرین به‌روزرسانی:

مکان به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

محل، جا

فونتیک فارسی

makaan
اسم

place, locality, dwelling, station, location, where, site, locate, spot, venue, point, locus, position, milieu, lieu, situation, space, topo-

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

آن مکان خاطرات کودکی مرا زنده می‌کند.

The place evokes memories of my childhood.

ایران از مکان فعلی ما دور است.

Iran is remote from our current location.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مکان

  1. مترادف:
    جا جایگاه حله ربع فضا محل مسکن مقام مقر موضع
    متضاد:
    زمان
  1. مترادف:
    مقام رتبه پایه جاه منزلت

ارجاع به لغت مکان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مکان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مکان

لغات نزدیک مکان

پیشنهاد بهبود معانی