امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Arching

    American: ˈɑːrtʃɪŋ British: ˈɑːtʃɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      arched

    • شکل سوم:

      arched

    • سوم‌شخص مفرد:

      arches

    معنی‌ها

    noun adjective C2
    قوس‌ساز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    noun adjective
    بخش منحنی یا قوس‌مانند هرچیز، نیم‌دایره‌وار، مانند طاق ضربی
    adjective noun
    یک ردیف تاقهای ضربی، قوس اندر قوس
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد arching

    1. verb to incline the body
      Synonyms:
      bending bowing hunching stooping humping scrunching
    1. verb form an arch or curve
      Synonyms:
      bending turning forming shaping stretching extending arcing curving bowing rounding spanning bridging vaulting angling hooking crooking hunching humping
      Antonyms:
      straightening unbending smoothing
    1. adjective forming or resembling an arch
      Synonyms:
      arched bowed arced arciform arcuate

    ارجاع به لغت arching

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «arching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arching

    لغات نزدیک arching

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی