امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Caregiver

ˈkerˌɡɪvər ˈkeəˌɡɪvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پرستار، پرستار خانگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The caregivers of the cancer patients reported feelings of confusion and helplessness.
- پرستاران بیماران سرطانی گزارش دادند که احساس سردرگمی و درماندگی می‌کنند.
- financial support for caregivers
- حمایت مالی برای پرستاران خانگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caregiver

  1. noun person caring for child
    Synonyms:
    au pair babysitter caretaker custodian father governess mother nanny nurse parent

ارجاع به لغت caregiver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caregiver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caregiver

لغات نزدیک caregiver

پیشنهاد بهبود معانی