فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Caregiver

ˈkerˌɡɪvər ˈkeəˌɡɪvə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پرستار، پرستار خانگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The caregivers of the cancer patients reported feelings of confusion and helplessness.

پرستاران بیماران سرطانی گزارش دادند که احساس سردرگمی و درماندگی می‌کنند.

financial support for caregivers

حمایت مالی برای پرستاران خانگی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caregiver

  1. noun person caring for child
    Synonyms:
    parent mother father babysitter nanny caretaker nurse custodian governess au pair

ارجاع به لغت caregiver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caregiver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caregiver

لغات نزدیک caregiver

پیشنهاد بهبود معانی