آخرین به‌روزرسانی:

Fax

fæks fæks

گذشته‌ی ساده:

faxed

شکل سوم:

faxed

سوم‌شخص مفرد:

faxes

وجه وصفی حال:

faxing

شکل جمع:

faxes

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective verb - transitive B1

(مخفف facsimile) (فرستادن و نگاشته شدن خود به خود مطلب و عکس از طریق الکترونیکی) فکس، نمابر، دورنگار، دورنویس

noun adjective verb - transitive

فکس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun adjective verb - transitive

مطلب فکس شده، دستگاه فکس (fax machine هم می‌گویند)

noun adjective verb - transitive

از راه فکس، فکسی

a fax order

سفارش از طریق فکس

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fax

  1. noun facsimile
    Synonyms:
    copy reproduction duplicate transmission electronic message
  1. verb copy
    Synonyms:
    send transmit relay deliver

سوال‌های رایج fax

گذشته‌ی ساده fax چی میشه؟

گذشته‌ی ساده fax در زبان انگلیسی faxed است.

شکل سوم fax چی میشه؟

شکل سوم fax در زبان انگلیسی faxed است.

شکل جمع fax چی میشه؟

شکل جمع fax در زبان انگلیسی faxes است.

وجه وصفی حال fax چی میشه؟

وجه وصفی حال fax در زبان انگلیسی faxing است.

سوم‌شخص مفرد fax چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد fax در زبان انگلیسی faxes است.

ارجاع به لغت fax

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fax» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fax

لغات نزدیک fax

پیشنهاد بهبود معانی